خیلی هیجان زده‌اید. آرزویی دارید که باید به آن برسید. به همین خاطر همه انرژی و وقتتان را برای به واقعیت تبدیل کردن این آرزو می‌گذارید. ولی با گذشت زمان حتی به آن نزدیک هم نمی‌شوید. به همین خاطر انرژی‌تان کم‌کم کمتر می‌شود و وسوسه می‌شوید که از تلاش دست بکشید.

شور اولیه‌تان فروکش کرده است ولی خودتان را به زور جلو می‌کشید. لحظه به لحظه، ساعت به ساعت، روز به روز، سال به سال تا اینکه یک روز می‌بینید که دیگر نمی‌توانید ادامه دهید. ناامید می‌شوید چون نتوانسته‌اید به آرزویتان دست پیدا کنید.

حالا چه باید بکنید؟ قدم بعدی‌تان چیست؟ به نقطه‌ای رسیده‌اید که از کاری که می‌کنید متنفرید. مطمئن نیستید که اصلاً این آرزو را می‌خواهید یا نه.

اگر شما هم در این موقعیت گیر کرده‌اید و به قدم بعدی‌تان فکر می‌کنید و اینکه دست بکشید یا نه، یک لحظه صبر کنید. دست نکشید.

احتمالاً آرزوی اشتباهی داشته‌اید :

قبل از اینکه از آرزویتان دست بکشید، آیا به این فکر کرده‌اید که ممکن است آرزوی اشتباهی داشته‌اید؟ ما معمولاً انگیزه بسیار زیادی را روی آرزو داشتن می‌گذاریم ولی هیچکس درمورد داشتن آرزوهای اشتباه حرف نمی‌زند. تصور این است که تا زمانیکه آرزویی داشته باشید، می‌توانید به آن دست پیدا کنید ولی به این سادگی‌ها که تصور می‌کنید نیست.

امیدوارم که با این حرف ناراحتتان نکرده باشم، ولی این حقیقت دارد. آدمها ممکن است به روش‌های مختلفی آرزوهای اشتباه داشته باشند. مثلاً آرزوی خیلی‌ها را پدر و مادرشان ساخته‌اند یا حتی دوستان و معلمانشان.

حتی دوستی را می‌شناسم که می‌گفت آرزو دارد پزشک شود و وقتی از او پرسیدم چرا، گفت که مادرش به او گفته است که برایش بهتر است. بعد درمورد آرزوی مادرش برایمان حرف زد.

آیا آرزوی شما هم آرزوی فردی دیگر است؟ اگر اینطور است، دیگر وقتش رسیده که آرزوی خودتان را داشته باشید. ولی اگر آرزویتان آرزویی اشتباهی نیست و باز هم نمی‌توانید به آن دست پیدا کنید، آنوقت:

دوباره به آرزویتان فکر کنید :

وقتش رسیده که بنشینید و بیشتر به آرزویتان فکر کنید.

من عاشق داستان جوزف خیالباف هستم. جوزف وقتی بچه‌تر بود آرزو می‌کرد که همه خانواده‌اش به او تعظیم کنند. او به آرزویش رسید ولی نه به آن روشی که برایش برنامه‌ریزی کرده بود. هیچوقت انتظار نداشت که برده‌ای در سرزمینی ناشناخته شود و انتظار هم نداشت که زندانی یا مرد دست راست پادشاه یونان شود. ولی به آرزویش رسید.

شما از این داستان سه درس می‌گیرید.

۱. گاهی‌وقت‌ها آرزویتان را خوب نمی‌شناسید. جوزف آرزویش را به خانواده‌اش محدود کرده بود ولی چیزی که به دست آورد بسیار بزرگتر بود. اگر تصور می‌کنید به آرزویتان نرسیده‌اید، شاید به این خاطر است که آرزوهایتان را با دانشتان از آنطور که باید باشد محدود می‌کنید. شاید آرزویتان بسیار بزرگتر از چیزی باشد که تصورش را دارید.

۲. شاید دنیا به استقبال آرزوی شما نمی‌آید. استیو‌ جابز رویای اپل را در سر داشت ولی سرمایه‌گذارانی که او را از کمپانی‌های خود بیرون کردند استقبال خوبی از رویای او نداشتند. ولی با گذشت زمان، او توانست به آرزویش حامه عمل بپوشاند. با آرزویتان صبور باشید. به آن زمان بدهید. برای آن تلاش کنید و مطمئن باشید که به آن خواهید رسید.

۳. فقط آرزو داشتن کافی نیست، باید خودتان را برای‌ آن آماده کنید. باید درک کنید که فرآیند رسیدن به آرزوها یک سفر راحت و سریع نیست. گاهی‌اوقات آرزوی شما درست در زمان تسلیم‌شدنتان به واقعیت تبدیل می‌شود. باید برای همه چیز آماده باشید. یاد بگیرید، تلاش کنید و تماشا کنید که چطور آرزویتان به واقعیت تبدیل می‌شود.

حرفمان را با یک سوال تمام می‌کنیم، آیا باور دارید که بعضی آرزوها اشتباهی هستند؟ فکر می‌کنید چطور ممکن است افراد آرزوهای اشتباهی برای خود داشته باشند؟

 

منبع : مردمان 


آموزش روانشناسی

مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : آرزویتان ,آرزوی ,می‌کنید ,آرزو ,اشتباهی ,داشته ,واقعیت تبدیل ,آرزویش رسید ,بسیار بزرگتر ,تبدیل می‌شود ,وقتش رسیده ,واقعیت تبدیل می‌شود
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ریاضی کمک کسب درآمد دار کوین darcoin emp خلاصه مدیریت حقوق و دستمزد یوسف رونق pdf Sean طالبی اسبوئی