کتاب شکوفایی روانشناسی مثبت گرا نوشته مارتین ای.پی.سلیگمن در سال ۲۰۱۱ منتشر شد. این کتاب شامل دو بخش است: ۱- روان شناسی مثبت گرای جدید ۲- راه های شکوفایی، در ۱۰ فصل است که به زبان ساده و همراه با مثال ها و تحقیقات و نتایج آنها نوشته شده است.
کتاب شکوفایی روانشناسی مثبت گرا به تفهیم نظریه شادکامی اصیل (افزایش رضایت از زندگی) و نظریه بهزیستی (افزایش شکوفایی)، توضیحات بیشتری در مورد مدل PERMA و خصوصیات آن پرداخته و اینکه شادکامی و بهزیستی چیزی بالا تر از حال و هوای خوش و لذت و سرخوشی موقتی است. با آکادمی بازار برای مطالعه بخش هایی از کتاب شکوفایی روانشناسی مثبت گر همراه باشید.
سلیگمن با آموزش تمرین های بسیار اثر بخش روان شناسی مثبت گرا و نتایج مثبتی که این روش ها بر کاهش افسردگی بیمارانش داشته به این نکته اشاره می کند که برخی اتفاقات زندگی مانند برنده شدن در یک مسابقه یا لاتاری، ترفیع شغلی، ازدواج، خریدن یک ماشین گران قیمت و … به سرعت می توانند ما را شاد کنند اما این شادی ها عموماً موقتی بوده و نیاز به اتفاقات دیگری است تا بتوانیم خود را روی تردمیل سرخوشی حفظ کنیم. اما با تمرین های شادکامی مانند: ملاقات با قدردانی یا چه چیزی خوب پیش رفت (هر شب سه مورد از اتفاقات خوب و دو دلیل آن رویداد را یادداشت کرده و قدردان باشیم) می توان شادکامی ها را دائمی تر کرد.
او معتقد است روان شناسی مثبت گرا سعی می کند که یک رابطه خوب را به یک رابطه عالی تبدیل کند. در مقایسه دارو درمانی و روان درمانی، درمان های دارویی نهایتاً تا ۶۵ درصد می توانند تاثیر گذار باشند و همین مقدار هم با قطع دارو کاهش پیدا می کند و بیماری مجدداً رشد می کند؛ اما تمرین های روان شناسی مثبت گرا بسیار موثرتر، لذت بخش تر و ماندگارتر هستند و البته خاصیت خود تقویتی هم دارند. او همچنین خواهان آن است که درمانگرها، معلم ها، والدین و … در عوض استفاده از دارو یا تکنیک برای کاهش استرس، اضطراب و هیجانات منفی به دنبال آموزش این باشند که چگونه حتی وقتی که غمگین، عصبانی و مضطرب هستیم خوب عمل کنیم.
مارتین سلیگمن و همکارانش از فرمولی به نام نسبت لوزادا برای سنجش میزان بهزیستی بهره بردند. لوزادا نسبت جملات مثبت به منفی است (۲/۹ به ۱) که هر چه این نسبت بزرگتر باشد نشانه بهتری است و هر چه عدد خروجی کمتر، وضعیت بهزیستی فاجعه آمیز تر است.
قطعاً همه ی ما کسانی را می شناسیم که مبتلا به بیماری روحی نیستند اما عملکرد خوبی هم در زندگی ندارند. سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۴۶ تعریف جدیدی از سلامتی ارائه کرد: سلامتی به معنای عدم وجود بیماری نیست بلکه حالتی از بهزیستی کامل جسمی، ذهنی و اجتماعی، مهارت های لذت بردن از هیجانات مثبت، برخورداری از معنا در زندگی، رسیدن به اهداف شغلی، ایجاد روابط محکم است. سلامت روانی به معنی شکوفایی در زندگی است.
از آنجایی که یکی از ارکان شکوفایی خوش بینی است تحقیقات سلیگمن درباره خوش بینی و بیماری ها (قلبی و عروقی، سرطان، سرماخوردگی و بیماری های عفونی) نشان می دهد که افراد خوش بین به دلیل اینکه دست به عمل زده و سبک زندگی سالم تری دارند و از حمایت اجتماعی بیشتری برخوردارند، کمتر در معرض ابتلا به بیماری هستند.
شاید یکی از تصورات ما این باشد که کشورهای ثروتمند که از رفاه مادی بیشتری برخوردارند به احتمال زیاد از سلامت روحی هم بهره مندند. اما تحقیقات نشان می دهد که با وجود بالاتر رفتن امکانات زندگی، شغلی، تحصیلی، طی ۵۰ سال گذشته سن افسردگی در این کشورها از ۳۰ سالگی به ۱۵ سالگی کاهش یافته و وما افزایش تولید ناخالص داخلی به معنی ارتقا بهزیستی و رضایت مندی نیست چه بسا میزان افسردگی و اضطراب افزایش و ارتباطات اجتماعی و اعتماد کاهش یافته است. روان شناسی مثبت گرا معتقد است که ثروت باید در خدمت سلامت باشد و دولت ها باید علاوه بر تلاش برای کسب سود و ثروت به سلامت کلی شهروندان نیز اهمیت زیادی بدهند.
همچنین مارتین سلیگمن در انتها به این نکته اشاره می کند که 51 درصد مردم جهان تا سال 2051 به مرحله شکوفایی خواهند رسید.
مارتین سلیگمن در ۱۲ آگوست ۱۹۴۲ در آلبانی نیویورک متولد شد. او روانشناس آمریکایی، استاد دانشگاه پنسیلوانیا، رئیس انجمن روانشناسی امریکا و نویسنده کتاب های خودیاری زیادی است. اگر کمی در حوزه روانشناسی مطالعه داشته باشیم با شنیدن نام مارتین سلیگمن اولین چیزی که به ذهن ما می آید لقب پدر روانشناسی مثبت گرا است. از طرفی نظریه درماندگی آموخته شده (Learn helplessness) او در روانشناسی بالینی بسیار مطرح است و به این موضوع می پردازد که افراد به دلیل تجربه های متعدد شکست تصور می کنند که هیچگاه نمی توانند از این موقعیت بیرون بیایند.
مارتین سلیگمن در سال ۱۹۶۴ از دانشگاه پرینستون فارغ التحصیل شد و در سال ۱۹۶۷ دکتری روانشناسی را از دانشگاه پنسیلوانیا اخذ کرد. در سال ۱۹۹۰ به حیطه روانشناسی مثبت گرا ورود پیدا کرد و در سال ۱۹۹۸ به عنوان رئیس انجمن روانشناسی امریکا با بالاترین رأی برگزیده شد. از سال ۲۰۰۰ مأموریت خود را ارتقای روانشناسی مثبت گرا تعریف کردد. او را جزو ۳۱ نفر موثر در قرن بیستم معرفی میکنند.
منبع مطلب: بازار آکادمی
درباره این سایت